نوروز به مبارک باد آمده تا پیغام دوست دهد،
مرحبا ای پیک مشتاقان ...
زمین، دگر بار، پیرانه سَرش، عشق جوانی به سر انداخته،
شکوفه های تحول در دل کهنسالش به گُل نشسته،
طرحی نو در انداخته،
برای دیدن روی نوروز سر از پا نشناخته،
افلاک در نوردیده تا به میقاتگاه واپسین رسیده است.
نوروز به مبارک باد آمده تا پیغام دوست دهد،
مرحبا ای پیک مشتاقان،
خوش آمدی و از آن خوشتر نباشد.
از روزگاران جمشید تا کنون، نوروز قَدر دیده و بر صَدر نشسته، طبیعت
قبای پیشواز گل برایش گسترانیده و آدمیان به شکرانه اش مواعید ها داد و دَهِش کردهاند.
کمتر آیینی چنین سِطوَت و صولتی یافته و چنین ماندگار، پای به پای روزگاران، زمان را در نوردیده و همچنان نیز به سان گوهر سُفتهای از بَطن کهن اعصار و قرون، زیب و زیور نشان، دردانه اعیاد است.
آدمی را از دیرباز عطش جاودانگی و نامیرایی بوده، اسکندر وار در پی آب حیات جویان، از کهنگی و کهولت گریزان.
نوروز که می آید، طعم شیرین زایندگی می گستراند.
از تار و پود امید، لباس جنبش بر تن های خموده می پوشاند.
ارمغان نوروز، شور و حال است.
شراب لَعل فام است و شرب مدام.
نوروز در گوش هامان پچ پچ آغازیدن سر می دهد.
بشارت یک شروع،
شادیانه فتح،
مُشتُلُق رویش،
نوید تولد،
مژده پوییدن،
شاید افسون این گل سرخ، تراوش همین حس پایندگی و بایندگی از مسیحا نَفَس نوروز باشد که اینگونه آدمی را در این افسون شناور می کند.
به قول حضرت حافظ:
هر که این عشرت نخواهد خوشدلی بر وی تباه
وان که این مجلس نجوید زندگی بر وی حرام
نوروزتان خجسته
شادکامیتان پیوسته
حسن گرگین
- هیچ نظری یافت نشد
ارسال نظر به عنوان مهمان