پایگاه خبری تحلیلی گل کاپ مصاحبه ای با آقای حسن روشن :
الحمدالله خوبیم و دعا میکنیم به حال همه رفیقامون و ایرانی ها و مریضا،نا شکر هم نیستیم.
الحمدالله خوبیم و دعا میکنیم به حال همه رفیقامون و ایرانی ها و مریضا،نا شکر هم نیستیم.
گل کاپ: تو مدرسه بخاطر این تاخیر ها اذیت نشدین؟...
چرا!کتک میخوردیم.تنبیه میشدیم.سوال خوبی بود.چون فوتبال رو دوست داشتیم پس اگه تو مدرسه صفر میگرفتیم و تنبیه میشدیم تو فوتبال بیست میگرفتیم.فوتبال ما اتفاقا الآن این تنبیه رو کم داره.من یادمه با کمک آقای اربابی تو باشگاه انقلاب اولین مدرسه فوتبال نوین رو راه انداختیم. 150 تا شاگرد بودن و 250 تا رزرو!هر 20تا بازیکن یک مربی سختگیر داشتن مثل آقای قراب،اصغر حاجیلو،مجید غنی،مرحوم عزت جانملکی.همه انگیزه خودمون رو برای اون مدرسه استفاده کردیم.به 250 نفر گفتیم نه!مثل مدارس الآن نیست که یک نفر صد نفر رو تمرین بده و پول در بیاره.یه مدت ادامه دادیم و بعد برای بچه هامون شرط گذاشتیم که زیر معدل 17 نیان!همه رو خط زدیم.بعد یه مدت دوباره شرط گذاشتیم که هر جمعه بازیکنی میومد سر کلاس باید رضایتنامه مادر با خودش بیاره.فقط فوتبال یاد نمی دادیم.به درس و اخلاق هم فکر میکردیم.الآن مشکلات فوتبال ما همین شده که اخلاق از فوتبال رفته.مربی دیگه روی اخلاق تاکید نداره.الآن فوتبال ایران مشکل اخلاقی داره.همه دارن فحش میدن.همه دعوا دارن.همه ناراحتن.هر کسی تعویض میشه پیرهنش رو میزنه زمین!خب فقط روی فوتبال این بچه کار شده نه چیز دیگه.امیدوارم تو مدارس فوتبال یا در تیم های پایه اوضاع بهتر بشه و به این مسائل توجه کنن.
گل کاپ: اولین بار که پیرهن تاج رو پوشیدید یادتون هست؟...
یازده سالم بود.بیشتر به یازده میخوردم تا ده!یادمه زمستون بود.پیراهن سفیدی رو بهم دادن که دور یقه و بازوش آبی بود. شماره 13 رو انتخاب کردم که ثابت کنم نحس نیست. اونقدر پوشیدم تا اومدم تیم تاج!رسیدم بزرگسالان دیدم مسعود مژدهی 13 پوشیده بود. 10 رو دادن به من.بعد چکیچ اومد و یک تغییراتی داد. به من شماره 7 رسید.
گل کاپ: هیچ وقت از پرسپولیس پیشنهاد نداشتین؟...
چرا،یکبار دقیقه 88 گل معروف خودم را به پرسپولیس زدم.بعد دوتا تاجر بازاری اومدن تو رستوران "چکینگ" به من گفتن 500 هزار تومان میدیم بیا پرسپولیس. 500 هزار تومان پول 5تا خونه بود. من شوخی شوخی گفتم چشم میام. زنگ زدن به آقای "عبده" و اون هم خودش رو رسوند. تاجرا گفتن تموم کردیم با آقا روشن. مرحوم عبده هم گفت: من فکر نمیکنم حسن آقا بیاد اما اگه بیاد یه خونه هم من میدم ولی نمیاد!منم خندیدم.من که پرسپولیس نمیرفتم!
گل کاپ: قضیه الاهلی چی بود؟...
آخرین پولی که از تاج کرفتیم سال 57 بود که 300 هزار تومن گرفتم برای 3 سال،رفتیم جام جهانی و برگشتیم.فوتبال تعطیل شد.دعوت شدیم امارات برای افتتاح باشگاه الاهلی.من کاپیتان بودم.پاسپورت همه رو جمع کردم اما خودم نرفتم.گفتم ولش کن! برم امارات تو اون گرما بازی کنم که چی؟اتفاقا بازی هم برگزار نشد. بعدا که رفتیم بازی کردیم و بردیم آنقدر خوب بازی کردم که از من خواستند براشون بازی کنم.فوتبال تو ایران هم تعطیل بود. 150 هزار درهم به من پول دادن که به تاج بردم برای رضایت!برای یکسال رضایتنامه گرفتم.
گل کاپ: حتما خیلی خاطره دارین از اونجا!
فراوون. باشگاه کلی برام خج کرد تا برم انگلیس کلاس مربیگری. اتفاقا همونجا تو انگلیس پام رو عمل کردم.احترامی میذاشتن که نپرس.مثلا تو همون کلاس ما رودی کرول هم بود. من و رودی کرول جام جهانی بازی کرده بودیم. ماها میز غذامون با بقیه شاگردای کلاس فرق داشت. ماها احترام بیشتری داشتیم. اونقدر مربی نظم و ترتیب داشت که نگو و نپرس.
گل کاپ: چی یاد گرفتین؟...
اینکه فوتبال باید نظم داشته باشه.باید برنامه داشته باشه.مثلا تو زمان ما فوتبال درست و حسابی کار میشد. ماها از تیم ملی جوانان رشد میکردیم و تا تیم ملی بزرگسالان با هم بویم.هرز نمیرفتیم.پشت هم میومدیم بالا. تیم ملی هیچ وقت کمبود بازیکن نداشت.تو انگلیس تاکید داشتن روی همه چیز!رو نظم،آموزش.مربی ما به ما فشار می آورد که اگر تو تمرین ایرادی هست قطع کنیم،درستش رو به بازیکن یاد بدیم و بعد هم بریم سراغ تمرین بعد!اینجا الان از این خبرها نیست که!
گل کاپ: همین سخت گیری ها رو هم تو ایران داشتین ها؟!...
وقتی با اون مربی برزیلیه تو تیم ملی جوانان بودیم حقیقی گلرمون بود.وقتی رفت به پرسپولیس خیلی به بقیه پز داد. اونقدر بی انظباطی کرد که خطش زدم. داشتیم میرفتیم فرودگاه امام. بهش گفتم تا موقع پرواز وقت داری عذرخواهی کنی وگرنه ببرمت اونجا هم بازیت نمیدم.سیدیم اونجا عذرخواهی کرد.اگه همین رفتار سختگیرانه توی تمام تیم های باشگاهی و ملی باشه،چه اتفاقی میفته؟ بازیکن به این سن که میرسه حاشیه نداره،یاد گرفته که خودشو کنترل کنه. ما تو الاهلی همین کارها رو میکردیم.فوتبال ایران برای ما خرج کرده اما حالا که موقع استفاده کردنه کسی ما رو یادش نیست.خیلی های دیگه الان تو این سن دارن تو آژانس کار میکنن.این خوب نیست.یه چیزی بگم این بحث رو جمع کنم. ما وقتی بچه بودیم و تو جوانان استقلال تمرین میکردیم ساعت 5 صبح میرفتیم سر تمرین،عشقمون تشویق بزرگای تیم بود. میدونی چطور تشویق میشدیم؟ خیلی ساده هر وقت خوب تمرین میکردیم به عنوان پاداش مارو دعوت میکردن صبحونه رو با بزرگایی مثل آقای "دانایی فرد" بخوریم.این بزرگترین پاداش زندگی من بود.
صحبت پایانی...
تشکر میکنم از شما دوست عزیز و سایت گل کاپ و دوست دیگرم حاجی عباسی واقعا یه استقلالی به تمام معنی هست و استقلال بوشهر رو بنام حاج علیرضا عباسی میشناسم واقعا خیلی زحمت کشید چند روزی که در بوشهر بودم برنامه خیلی خوبی در یک مجموعه ورزشی در شهر بوشهر داشت و همه پیشکسوتان استقلال را دور هم جمع کرده بود. سلام من را حتما به حاج علیرضا عباسی مدیر عامل دوست داشتنی باشگاه فرهنگی ورزشی استقلال بوشهر برسانید و مردم بوشهر باید قدر حشمت خان را بدانند.
- هیچ نظری یافت نشد
ارسال نظر به عنوان مهمان