ماجراهای یک جویای کار
_ شرمنده شما شدیم. ما دیگه احتیاجی به نیرو نداریم. سه روز پیش اگه تشریف می آوردین حتما بهتون احتیاج داشتیم. حالا شمارتون رو بذارین برای کار بعدی باهاتون تماس می گیریم.
این...
از سری طنزهای "اسو"
قبض برق و آب و تلفن که پرداخت شد به فکر قسط وام ها بودم که از آشپزخانه صدایی _ که روزی از آن لذت می بردم و زیباترین صدای دنیا بود _ آمد:
یخچال خالیه، برنج تموم کردیمه،گوشت...